Search This Blog

Monday, August 19, 2013

دوستی گفته

دوستی گفته با سلام.شما که اینقدر در امر ماهیگیری ماهر هستین و حرفه ای عمل می کنین،بهتر نیست دیگه بعد از این همه عکس گذاشتن و آب انداختن دهان ما صید شدگان طبیعت،کمی هم از هم وطنان عزیز تور کش که نسل قزل آلای رودخانه ها رو به سمت انقراض بردند،مطلبی بنویسید؟آخه گناه ما که سعی می کنیم با فرهنگ باشیم و از ساعت 6 صبح دم کیوسک محیط بانی جهت اخذ مجوز حاضر میشیم چیه؟؟؟آخر هم بعد 8 ساعت ماهیگیری باید با دست از پا درازتر به خانه برگردیم.با تشکر.



ابی فیشر
رفیق این خانه از پایبست ویران است ، تازمانی که شهرداری ایران با نیسان راه میوفته توخیابونا سگارو با تفنگ می کشه و پشت نیسانش میریزه و می بره آتیش میزنه مشکل ما حل نخواهد شد ، تا زمانی که نیرو انتظامی ما سگ های مردم رو بازداشت می کنه و می بره تو کهریزک می کشه مشکل ما حل نخواهد شد ، تا زمانی که اداره محیط زیست ما کارمندانش از روی نا چاری با شکار چیان هم دست هستند مشکل ما حل نخواهد شد ، مشکل اصلی ما مردمان ما نیست فرهنگی هست که تو کشور دارن پیاده می کنند ، نمی خوام به مذهب ربطش بدم ولی هرجا که اسم از این حرف ها با شه به جز بد بختی چیز دی گه ای گریبانگیر مردمون نخواهد شد .
شما حرف از انقراض مای میزنی ومن نگران انقراض پلنگ ایرانی و یوز ایرانی هستم با اون عضمت ، شما حرف از ماهی نگرفت می زنی ولی من نگران طبیعت ایران هستم . . .
البته دیگه برام مهم نیست به اندازه کافی سوختم ولی نتونستم بسازم ، قدر تلاش کردم ولی دیگه مه نیست ، عقاید مردومو نتونستم عوض کنم ولی تونستم مکان زندگیمو تغیر بدم
رفیق یادته یه مدت پیش چی نوشتم ؟
متنش این بود
غرب زده نشدم فقط طرفدار محیط زیست و حیوانات هستم می دونی این آقا کیه که یه سگ رو تو آغوش گرفته ؟
این آقا شهرداره شهری هست که من الان اونجا توش زندگی می کنم ، یاد اون روز های افتادم که تو محوطه دانشگاه شیراز چنتا سگ اونجا بودند و خیلی از دانشجو ها کمی از غذای که داشتنو به اون سگ ها می دادند حتی یکشون هم دوتا توله داشت ولی یه روز صدای شلیک تفنگ به گوشم رسید وقتی از پنجره کلاس دانشگاه تو محوطه رو نگاه کردم دیدم همه سگ هارو چه از بزرگ و کوچیک با تفنگ کشتن و لاشه اونارو تو ماشینی ریختن که رو درش آرم شهرداری شیراز بود یکی از سگ ها کمی نیمه جون بود داشت ناله می کرد وزجه می کشید من اون صدا هنوز تو گوشمه من برای اون سگ حتی اسم هم انتخاب کرده بودم داشتم اون صدا رو گوش می کردم وآرم روی در ماشینو نگاه می کردم و با خودم می گفتم چرا ؟ آخه چرا . . ..
لعنتی ها ، وحشی ها ، بی فر هنگ ها شما حیووووون هم نیستید آخه حیونم احساس داره درک داره شما یه مجود خیلی پست هستید . . . .
با یه مردی تو ماهیگیری آشنا شدم که کارش غذا دادن به سگ های خیابونیه یه ماشین باری داره که پشتش پر از انواع غذا های گرم و سرده برای سگ های خیابونی بی سرپرست می بره و شهرداری هم ماهی 2000 لیر بهش حقوق میده.
اینجا تو ترکیه سگ های خیابونی حمایت میشن و به هر کدومشون یه جی پی اس متصل کردند تا راحت پیداشون کنن و به اونا غذا بدند و  اونارو نابارور کردند که حد اقل زیاد تر از این نشن اونا هم مثل ما آزادانه زندگی می کنند و کسی کار به کارشون نداره و خیلی خوشحالم که جای زندگی می کنم که اطرافیانم حد اقل آدم هستند و به حیونا احترام میزارن .

مشکل ما خیلی بد تر از این چیزای هست که شما فکرشو می کنید

No comments:

Post a Comment

Ebi fisher

Ebi fisher Eleven years ago, I left my homeland, Iran, and embarked on a life-changing journey to Canada as a refugee. Back in Iran, I alway...