Search This Blog

Friday, April 24, 2009

اموزش ماهيگيري با ماهي تابه

اموزش ماهيگيري با ماهي تابه

روش باورنكردنی ماهیگیری با ماهیتابه

+ تصاویر

از كیسه یك مشت آرد برمی‌دارد و با انگشت داخل ظرف می‌كند و می‌خندد؛ «زیر آب بوی آرد، ماهی را هرجا كه باشد، می‌آورد دم منجلی؛ می‌خواهد بیشتر بخورد كه می‌رود داخل ظرف و دیگر ‌گیر می‌افتد.» یاری‌پور می‌گوید كه بعضی از بچه‌ها برای آنكه در آرد صرفه‌جویی كنند، گچ سفید هم قاتی آرد می‌كنند، چون همان یك ذره آرد هم بویش را زیر آب پخش می‌كنم، اما خودش هیچ‌وقت این كار را نمی‌كند: «ناسلامتی قرار است بعدش همین ماهی‌ها را خودمان بخوریم‌، نمی‌خواهم كه سنگ كلیه بگیرم.» دیگر همه‌چیز برای ماهیگیری آماده است، ماهیتابه را برمی‌دارد و مثل جوان‌های دیگر به سمت دریا خیز برمی‌دارد.

ویژه نامه سرزمین من در شماره هفدهم خود گزارش جالبی منتشر كرده است؛ صید با ماهیتابه. این گزارش را كه به همت گلی نقی زاده و محبوبه افتخاری تهیه شده با هم مرور می كنیم.

ماهیتابه یا به زبان خودشان «مَنجِل» را كف دریا كار گذاشته و تا ماهی‌ها دام را پاره نكرده‌اند، باید سراغشان برود. نفسی حبس می‌كند و برمی‌گردد زیر آب؛ همان‌جا كه ماهی‌ها در دام افتاده‌اند. هرچند رسم دریا تور و لنج است و قایق، اما «مَنجِلی» یا ماهیگیری با ماهیتابه در سواحل جزیره قشم یك استثناست.

روزگاری، ماهیگیرانی كه در روزهای توفانی امكان رفتن به دریا نداشتند، برای آنكه سفره‌شان بی‌روزی نماند، در ساحل كم‌عمق این‌طور ماهی می‌گرفتند؛ با ساده‌ترین ابزار و دم‌دست‌ترین شیوه اما نه به سادگی كه با فوت و فن خاص كاربلدش. كسی در قشم سابقه صید با ماهیتابه را نمی‌داند؛ هركس كه بلد است از پدرش یاد گرفته و احتمالا خودش به فرزندش یاد خواهد داد، بدون آنكه بخواهد چون دیگر از روزگاری كه این شیوه ماهیگیری فقط برای امرارمعاش بوده گذشته و حالا بیشتر با آن تفریح می‌كنند.

 نه از چوب ماهیگیری خبری هست و نه از تور و گَرگور(نوعی تور ماهیگیری). هركدامشان ماهیتابه و قابلمه‌ای زیر بغل زده‌اند و به سمت ساحل راه‌افتاده‌اند؛ می‌خواهند ماهی بگیرند. اواخر تابستان و تمام پاییز، ساحل شهرستان قشم پر می‌شود از ماهیگیران جوان كه هر كدام با دیگ، ماهیتابه یا ظرفی در دست، دلشان را به دریا می‌زنند تا ماهی‌های نزدیك به ساحل را صید كنند؛ عموما هم ماهی «گاریز». بیشتر به یك فراخوان آشپزی شباهت دارد تا یك برنامه ماهیگیری. چند نفری روی ساحل ماسه‌ای تجهیزات ماهیگیری‌ را آماده می‌كنند و چندتای دیگر هم غوص آخر را زده‌اند و از ساحل فقط كف پایشان پیداست. اشعه‌های آفتاب كه روی موج‌ها عمود می‌شوند و دریا جانی می‌گیرد، وقت كندن لباس‌هاست. باید دل را برای صید به دریا زد.

به ساحل بزن صیاد
«منجلی فقط اینجاست، تو قشم. تو تمام جنوب بگردی این‌طور ماهیگیری نمی‌بینی كه ما می‌گیریم.» عباس یاری‌پور یكی از همان جوان‌هایی است كه برای صید به ساحل آمده‌اند. یك چشمش اینجاست و چشم دیگرش به دریا كه یك وقت از دوستان ماهیگیرش عقب نماند. اما احترام مهمان‌بودنمان را می‌كند، می‌ایستد و باز هم جواب سوال‌هایمان را می‌دهد؛ «قدیم‌ها دریا كه توفانی می‌شد، نمی‌شد با لنج و قایق به دریا رفت. بیكار هم كه نمی‌شد نشست. همین‌جا، در چندمتری ساحل با قابلمه و ماهیتابه ماهی می‌گرفتند.» از اسم این نوع صید كه بپرسیم معلوم می‌شود از جای دوری نیامده؛ «ما به دیگ و قابلمه، منجلی می‌گوییم و به‌همین خاطر اسمش روی صید هم مانده.»

گرچه زمانی این شیوه صید، راهی برای معیشت بود اما امروز این شیوه فقط شیوه‌ای برای پركردن سفره‌ها نیست؛ جوان‌ها، هم با آن تفریح می‌كنند و هم قدرت‌نمایی. مردان جوان با هم رقابت دارند كه چه كسی می‌تواند دامش را در جایی عمیق‌تر كار بگذارد، بیشتر نفس نگه دارد و صید بیشتری كند. صیدی كه این ماهیگیرها قرار است به ساحل بیاورند، همه‌اش هم بستگی به قدرت ماهیگیر و بخشش دریا ندارد، به تجهیزات ماهیگیر هم ربط دارد. ماهیگیرهایی كه تجهیزاتشان را بهتر روبه‌راه می‌كنند، احتمالا دست‌پرتر هم برمی‌گردند؛ «عمیق‌تر كه بروی، احتمالا ماهی‌های بزرگ‌تری می‌آیند اما اندازه منجلی، چیزی كه تویش می‌ریزی و خلاصه همه‌چیزش مهم است.» این را كه می‌گوید كیسه آرد، نایلون و كشی را كه توی بغلش گرفته می‌ریزد روی زمین كنار ماهیتابه‌اش و چهارزانو روی ماسه‌ها می‌‌نشیند. با آنكه اینجا همه با هم رقیبند اما برای آماده‌كردن این دام به همدیگر كمك هم می‌كنند. یكی ماهیتابه را محكم دستش می‌گیرد و آن یكی نایلون را مثل یك در شیشه‌ای روی ظرف سفت می‌كند و با كش محكم می‌بندد.

یاری‌پور كه از سفت‌شدن در ماهیتابه‌اش مطمئن شده، با انگشت یك سوراخ بزرگ وسط نایلون درست می‌كند، به‌اندازه‌ای كه بشود چهار انگشت را از این منفذ داخل ماهیتابه كرد؛ «اگر سوراخ خیلی بزرگ شود، ماهی‌هایی كه داخل ظرف می‌روند، راحت بیرون می‌آیند. اگر خیلی هم كوچك باشد كه اصلا به درد نمی‌خورد، جنس نایلون هم باید سفت باشد كه ماهی نتواند پاره‌اش كند.» دام دیگر تقریبا آماده است و فقط باید طعمه كار گذاشت، مثل همان نقشی كه یك كرم در قلاب ماهیگیری بازی می‌كند.

از كیسه یك مشت آرد برمی‌دارد و با انگشت داخل ظرف می‌كند و می‌خندد؛ «زیر آب بوی آرد، ماهی را هرجا كه باشد، می‌آورد دم منجلی؛ می‌خواهد بیشتر بخورد كه می‌رود داخل ظرف و دیگر ‌گیر می‌افتد.» یاری‌پور می‌گوید كه بعضی از بچه‌ها برای آنكه در آرد صرفه‌جویی كنند، گچ سفید هم قاتی آرد می‌كنند، چون همان یك ذره آرد هم بویش را زیر آب پخش می‌كنم، اما خودش هیچ‌وقت این كار را نمی‌كند: «ناسلامتی قرار است بعدش همین ماهی‌ها را خودمان بخوریم‌، نمی‌خواهم كه سنگ كلیه بگیرم.» دیگر همه‌چیز برای ماهیگیری آماده است، ماهیتابه را برمی‌دارد و مثل جوان‌های دیگر به سمت دریا خیز برمی‌دارد.

     

اموزش ماهيگيري با ماهي تابه

  

          

صید مبارك
«تا 40 كیلو هم این‌طوری ماهی گرفته‌ایم.» این را پسربچه‌ای می‌گوید كه كمی آن طرف‌تر روی ماسه‌ها نشسته و منتظر است تا به وقتش كف دریا برود و ظرف پر از ماهی را بیاورد بیرون. باید صید پربركتی باشد كه در عرض سه، چهار ساعت می‌شود 40-30 كیلو ماهی گرفت؛ آن هم ماهی‌های گاریزی كه طولشان از هفت، هشت سانتی‌متر بیشتر نیست. قبل از آنكه به دریا برود، بلند می‌گوید: «اگر آدم زورش می‌رسید كه منجلی بزرگ‌تر ببرد كه تازه بیشتر از این هم صید می‌كردیم. دیگ وقتی پر از ماهی می‌شود، زیر دریا خیلی سنگین است. تازه باید وقت بالا آوردن دستمان را روی سوراخ بگذاریم تا ماهی‌ها در نروند و این،كارمان را سخت‌تر هم می‌كند.» 

هربار كه ماهیتابه‌ و دیگ‌ها را زیر آب می‌گذارند، تقریبا ده دقیقه‌ای باید روی ساحل منتظر شوند تا ظرف پر از ماهی شود. عباس برای چندمین بار از زیر آب می‌آید بیرون اما این‌بار كه برمی‌گردد ماهیتابه‌اش را سفت به شكمش چسبانده و به سختی از آب جدا می‌شود، مخصوصا اینكه دریا موج هم دارد. ماهی‌ها را كه روی شن خالی می‌كند، تازه می‌فهمیم كه نایلونی كه دور ظرف پیچده بود، پاره شده و از زیر آب ماهیتابه را روی شكمش آورده؛ نفس‌نفس می‌زند؛ «نمی‌دانید یك گاریز بود، سه برابر این‌ معمولی‌ها. تا بگیرمش نصف نایلون را هم پاره كرد و در رفت. خیلی حیف شد.» 

می‌پرسم كه زیر آب از كجا می‌فهمید ظرف، ماهی دارد یا نه، چون داخلش پر از آرد است: «آدم می‌فهمد بالاخره اما می‌شود انگشت را زیر نایلون گرداند تا فهمید كه آن زیر چه خبر است.» عباس یاری‌پور خیلی پُرنفس است كه می‌تواند آن‌قدر پایین برود كه چنین ماهی‌هایی به تورش بخورد. ماهیتابه و ظرف‌ها از فاصله نیم‌متری ساحل شروع می‌شود و جوان‌هایی مثل عباس تا سه، چهار متر را هم در ركورد خودشان دارند.

به قول عباس در این چند سال ماهی كم شده و هرقدر هم جلوتر بروند باز هم چندان تفاوتی ندارد اما حرف‌های پدربزرگش یادش هست كه ساحل قشم روزهایی داشته كه برای گرفتن ماهی نیازی به این همه تجهیزات و نایلون و كش نبوده، با یك سبد یا دیگ به ساحل می‌آمدند و بیشتر از امروز ماهی می‌گرفتند. انگار دریای سال‌های دور حتی در روزهای نامهربانی‌اش با قایق‌داران، بخشنده‌تر از امروز بوده است.

پیرمرد و دریا
«آن‌قدر دریا ماهی داشت كه می‌شد در ساحل با دست هم ماهی گرفت.» ناخدا «اسماعیل هرمزی» زیر سایبان دورتر از ساحل نشسته و جوان‌هایی را تماشا می‌كند كه مدام داخل دریا شیرجه می‌زنند و باز روی ساحل به انتظار می‌نشینند. لبخند می‌زند و یاد روزهای پربركت ساحل قشم می‌كند؛ «پاییز دیگر آب، آرام نبود و نمی‌شد دریا رفت. آن موقع قایق موتوری نبود، هرچه بود «حوری» بود؛ یك‌جور قایق‌های چوبی كه برای ماهیگیرها بود. یادم هست پدربزرگم و بقیه ماهیگیرها منجلی‌ها را به آب می‌انداختند، تا ماهی‌های نزدیك ساحل را بگیرند.»

خودش می‌گوید از كسی یاد نگرفته و فقط با پدربزرگ و پدرش به ساحل می‌رفته؛ «همان‌جا دیدم بقیه چه كار می‌كنند، بعدا هم خودم همان‌كار را كردم.» اما آن‌طور كه از حرف‌های ناخدا هرمزی معلوم است آن زمان نیازی به این تجهیزات نبود؛ یك سبد و قابلمه هم كافی بود. اگر می‌خواستند هم در دیگ را ببندند با پارچه این‌كار را می‌كردند؛ «آن‌موقع كه آرد نبود، یك ذره پارچه را پاره می‌كردیم و نان داخل سبد می‌ریختیم. پاییز هزارها هزار ماهی می‌آمد. اگر هم می‌خواستیم، می‌رفتیم منجی را می‌گذاشتیم كف دریا، البته نه جای خیلی گود.» همان زمان هم منجلی برای ماهیگیرهای كنار ساحل تفریحی هم بوده، برای روزهای بیكاری؛ «كوچك بودم، یك ماهیتابه داشتم.

پدرم با خودش مرا هم به ساحل می‌برد، یك ماهی كوچك كه می‌گرفتم، آن‌قدر خوشحال می‌شدم كه انگار نهنگ گرفته‌ام.» ناخدا هرمزی تنها كسی نیست كه در كودكی ماهیگیری با منجلی را یاد گرفته. او حالا امانتداری می‌كند و این سنت قشمی‌ها را به هركس كه بخواهد یاد می‌دهد. ناخدا قشمی هم كه ریش‌هایش سفید شده و روزها را در ساحل و كنار ناخدا هرمزی و بقیه می‌گذراند هم همین‌طور است. او روزهای خوش این نوع ماهیگیری را خوب یادش هست، مخصوصا آن روزی را كه منجلی یكی از دوستانش را از زیر آب بیرون می‌آورد؛ «مال پسردایی‌ام بود، زود هم فهمید.

همان وسط آب می‌خواست منجلی را از من بگیرد كه پارچه منجلی‌اش باز شد و همه ماهی‌ها ریخت توی دریا.» می‌گوید كه ماهیگیری با منجلی به‌نظر راحت است ولی نفس می‌خواهد. بعد از سه، چهار ساعت ماهیگیری جانی به تن آدم نمی‌ماند: «كار راحتی نیست، باید با كم و زیاد روزی‌ كنار بیایید؛ مخصوصا این‌ سال‌ها كه یك روز ماهی هست و یك روز نیست.»

اموزش ماهيگيري با ماهي تابه


ناخدا هرمزی كه سن و سالش بیشتر هم هست، كباب گاریزها را خوب یادش می‌آید؛ روزهایی كه از ظهر می‌گذشت و خوردن كباب از همه‌چیز بیشتر می‌چسبید؛ «دیگر نمی‌بینم جوان‌ها دم ساحل ماهی بخورند، شاید ماهی كم شده. آن وقت‌ها ماهی را برشته می‌كردیم یا در آتش می‌انداختیم و همان لب ساحل می‌خوردیم.» رسم كباب ماهی هنوز هم پابرجاست اما جوان‌ترها یا برای شب‌نشینی‌ها می‌برند یا اگر صید زیادتر از خوراكشان باشد، همان‌ جا لب ساحل می‌فروشند. گاهی هم ماهی‌ها را به بازار می‌برند اما كیفِ خوردن ماهی گاریز دور هم است و كنار آتش.

كباب ماهی
«پنج نفر كه دور آتش بنشینند، راحت30ـ 20 كیلو گاریز كبابی را می‌خورند.» عباس یاری‌پور می‌گوید ذوق روزهای پنجشنبه برای منجلی ا‌ست، برای شب‌نشینی‌های دور آتش كه خواهرش و بچه‌هایش مهمان آنها هستند.

به همین‌خاطر برخلاف دوستانش كه بعضی‌ها همان‌جا و لب ساحل ماهی را می‌فروشند یا به بازار می‌برند، همه صیدش را خانه می‌آورد. پی حرفش را می‌گیرد؛ «تازه مگر چقدر گاریز را می‌خرند، كیلویی 2هزار تومان. به خانه كه بیاورم مادر و خواهرهایم هم می‌توانند ماهی برشته بخورند.» سهم زنان جزیره از صید ماهی منجلی همین ماهی‌هایی است كه مردهای خانه خودشان صید می‌كنند یا از بازار می‌خرند. 

اگر در بچگی هم این شكل صید را یاد گرفته باشند، در بزرگسالی اما، دیگر طعم هیجان را نمی‌توانند بچشند و باید قناعت كنند به همین ماهی برشته‌های دورهمی یا قلیه‌ماهی‌هایی كه برای بقیه از این ماهی‌ها می‌پزنند؛ مثل قلیه‌ماهی‌هایی كه مادر یاری‌پور گاهی از همین گاریزهای صیدی در خانه می‌پزد؛ «بچه‌ها بیشتر ماهی برشته دوست دارند و خودشان هم دور آتش درستش می‌كنند. می‌شود قلیه‌ماهی هم درست كرد اما چون گاریز تیغ ریز زیاد دارد تا نوه‌هایم كوچك هستند، درست نمی‌كنم.» بساط ماهی برشته را خود عباس به راه می‌كند.

یك حلبی خالی روغن برمی‌دارد و روی آتش می‌گذارد؛ داغ كه شد دیگر مثل یك ماهیتابه است. البته بعدش دیگر زحمت شستن ماهیتابه دودی با مادرش نیست و می‌شود آن را دور انداخت. جای مزه ماهی گاریز كبابی یا به قول قشمی‌ها برشته را چیز دیگری پر نمی‌كند؛ مخصوصا اینكه با منجلی هم گرفته شده باشد، چون گاریز فقط با منجلی صید نمی‌شود، با تور و مُشتا هم صید می‌شود. پدربزرگ بشارتی ماهیگیر بوده و به همین‌خاطر مادرش راه ‌و رسم‌های صید منجلی را خوب می‌داند؛ «مُشتا تور و پارچه‌ای است كه به چوب‌های كنار ساحل می‌بندند و با جزر و مد آب، ماهی‌ها به آن‌گیر می‌كنند.

گاریزهایی را كه این طور بگیرند، خوشمزه نمی‌شود، چون ماهی به گل می‌افتد یا خیلی در تور دست و پا می‌زند و می‌میرد. طعم ماهی‌ای كه با منجلی گرفته شود، یك چیز دیگر است.» اما ماهی گاریزهای ساحل قشم تنها در پاییز است كه خوردن دارند و طعمشان در خاطر می‌ماند؛ زمستان كه برسد وقت تخم‌گذاری گاریزهاست و به قول قشمی‌ها «دیگر خوردن ندارد»

اموزش ماهيگيري با ماهي تابه

No comments:

Post a Comment

Who is the ebi Fisher?

Who is the ebi Fisher?   I want to write a post about myself as “Ebi Fisher.” I have twenty years of fly fishing experience and emigrated fr...