نامه ای به سگ های خیابانی
به بخشید ، به بخشید که ما انسالیم و شما حیوان ، به بخشید که ما ایرانی هستیمو شما حیوان ، به بخشید که ما با فرهنگ هستیمو شما حیوان ، به بخشید که دینم می گه که شما مجودات نجسی هستید . . . .
نمی دونم کدوم انسانی می تونه تو گرمای نگاه شما خیره بشه و ماشه رو فشار بده و تورو نابود کنه ، وای اون لحظه ای که داری جون میدی و دستو پا میزنی آیا ناله های تورو کسی میشنوه یا دل کسی به رحم میاد و یا لکه های خونی که همجا ریخته میشه چه فکری به سرش میزنه ؟
به خدا شما ها حیوان نیستید شما ها وحشی نیستید ، اینی که حیونه ما هستیم اینی که وحشیه ما هستیم ، اینی که نجسه ما هستیم . . . .
بزار بگن سگ بازه ، بزار هر حرفی که دوست دارن بزنن و فقط اینو بدونید من یه سگ خیابونی رو به اندازه یه فرستاده ای از طرف خدا دوست دارم ، با اون آرامش میگیرم و انسانیت خودمو در میابم حالا تو احمق هر فکری که می خوای کن چون از یه وحشی بی فرهنگ بی تمدن هیچ چیزی انتظار نمیره. . . .
اگه می دونی خیلی راحت حرفمو می زنم چون دوست دارم خودمو سبک کنم و می دونم هیچ وقت وضع شما سگ های خیابونی تو ایران بهتر که نمیشه بد تر میشه دقیقا مثل وضع روز زندگی خود ایرانی ها که هر لحظه بیشتر تو لجن و کثافت دستو پا می زنن این به اون در . . .
No comments:
Post a Comment