Search This Blog

Friday, May 30, 2014

از خیت (نخ دستی) تا yaban tv

از خیت (نخ دستی) تا yaban tv

سلام دوستان الان اینترنت یه دو ساعتیه قطع شده و فرصتی شد یه مروری بر اتفاقاتی که در دروان زندگی در ترکیه به همراه ماهیگیری گذشت نگاهی کنیم و مطمعن باشید هیچ وقت از خوندن این مقاله پشیمان نخواهید شد بغیر از غلط های املایش . . . .
زمانی که وارد ترکیه شدم هیچ لوازم ماهیگیری درست حسابی نداشتم و همیشه تمام نگاهم به دریاچه ای بود که از بالای شهر میدیم و حتی نمی دونستم آیا اجازه این رو دارم که از شهر برای دیدن این دریاچه خارج بشم  . . . .
پول به اندازه ای نداشتم که بتون لوازم تخصصی ماهیگیری بخرم برای همین مجبور شدم به دلیل هزینه کم یک ست ماهیگیری محلی تهیه کنم نخی که دور حلقه پلاستیکی پیچیده شده بود که به محلی خودمو خیت یا نخ دستی می گفتند.
آخر موفق شدم روزی خودمو کنار دریاچه برسونم و از اون لحظه زندگی در غربت برام تغیر پیدا کرد .
هروز تو اینترنت دنبال اسم اون دریاچه می گشتم ، هر روز این مغازه ماهیگیری اون مغازه ماهیگیری این بازار ماهیگیری اون بازار ماهیگیری دنبال این بودم که چه ماهی تو این دریاچه زندگی می کنه حتی زبان ترکی استانبولی هم بلد نبود یادمه روزی که می خواستم برم خرید از تو گوگل ترنسلیت اسم وسیله هارو رو کاغذ می نوشتم و نشون فروشنده می دادم تا بتونم خرید کنم.
با چنتا ماهیگیر ترک آشنا شدم زبونشونو نمی فهمیدم فقط اونا می دونستند که ماهیگیرم ، چون هر روز می رفتم دریاچه و می شنستم ماهیگیری اونا رو نگاه می کرد.
می رفتم ماهیگیری یه نون از تو خونه بر می داشتم و تو راه از آب چشمه پر می کردم و تو راه میوه های جنگلی جمع می کردم و با کمترین هزینه مواد غذایی برای خودم تهیه می کردم و طعمه های ماهیگیری هم تو طبیعت جمع می کردم این بود کار هر روز و هفته من تو مسیر دریاچه که یا پیاده می رفتم یا با دوچرخه هم خونم.
6 ماهه تمام زبان ترکی استانبولی تمرین کردم شبانه روز می رفتم تو اینترنت تکس آهنگ های که تو ایران با هاشون خاطره داشتمو مثل ابی تاتلسیاسو در می اوردم همراش می خوندم و ترجمه می کردم هم خونه ای هام می خندیدن  تا اینکه تو مدت 6 ماه نه تنها به زبان ترکی استانبولی تصلت پیدا کردم بلکه هم نوشتن هم خوندن هم کنایه هم زربولمثل هم شعر و همه زیرو بم این زبونو یاد گرفتم و این دریچه ای شد برای ارتباط با ماهیگیرای دریاچه و بعد از اون زبون ماهیگیریمو قوی کردم و با تحقیقات فهمیدم اسم اون ماهی یاین یا آلا بالک یا سازان یا چند نمونه ماهی دیگه ای که تو دریاچه نام می بردن چیه . . .
فهمیدم ماهی یاین همون اسبله هست و ماهی آلابالک همون قزل آلاست و سازانم همون کپوره . . .
وقتی زبون ترکیم قوی شد تونستم  با چنتا ماهیگیر ترک آشنا بشم و هم کثب تجربه کنم هم کمکم کنند تا بتونم ماهیگیری خوبی داشته باشم .
با توانایی های که از قبل داشتم و با اطلاعاتی که از ایران به دست میوردم و با اطلاعات مردم ترک اون دریاچه و اینترنت تونستم توانای های خودمو تو ماهیگیری اون دریاچه به همه ثابت کنم و تنها هدفم صید ماهی نبود و در هر برنامه ماهیگیری به تهیه گذارش و تهیه عکس و فیلم ماهیگیری می پرداختم و این گذارش رو تو اینترنت قرار می دادم با نام محلی به زبان استانبولی ترکی تا دوستان بیشتری پیدا کنم . . .
تا اینکه از طرف چنتا گروه ماهیگیری پیشنهاد ماهیگیری از خارج شهر شد یادمه روزی استرس داشتم آیا اجازه دارم یا مجوز بهم می ده پلیس به دریاچه مجاور شهر برای ماهیگیری برم ولی الان که به آرشیو ماهیگیریم تو ترکیه نگاه می کنم حدود 18 بار فقط تو دریای اژه ماهیگیری رفتم از دریاچه های شهر آنتالیا بگیر تا رودخونه های مارماریس و سد ها و آب گیر های سرتاسر ترکیه برای ماهیگیری سفر کردم.
آره همون ماهیگیری بودم که روز اول با نخ دستی پیاده به کنار اب برای ماهیگیری می رفتم ولی الان تو سطح شهر بار ها اتفاق افتاده ماهیگیرانی که اصلا نمیشناسمشون منو میشناسن و به اسم صدا می زنن ، ابی فیلم هات مهشره . . .
یه مدت پیش چند تا از بر ترین فیلم های مستند ماهیگیری که تو دوسال پیش تو ترکیه ساخته بودمو برای شبکه yaban tv  فرستادم و جالبه همه فیلم هارو توی سایت اینترنتی خودش قرار داد www.yabantv.com و تو اون سایت هم بازدید کننده های ترک خیلی استقبال کردند از فیلم ها و آمار بازدید فیلم ها بیانگر همه چیز بود و تا ایمیلی که دریافت کردم از طرف مدیر کل شبکه از من در این کانال ماهواره ای برای همکاری دعوت به عمل اومد خوب من که اصلا تو این شرایط بلا تکلیفی تو ترکیه به دنبال این موقعیت ها نبودم اصلا هیچ وقت تو زندگیم نبودم حتی تو ایران . . .
تا اینکه دیگه همه ماهیگیرای شهر گروه مارو میشناسند نه تنها این شهر بلکه اکثر شهر های دیگه حتی بار ها تو بیابون کنار یه رودخونه فاصله 800 کیلومتری از محل زندگیم تو ترکیه شده یه ماهیگیر ترک بیاد بگه مرحبا ابی فیشر . . . .
ما به ساخت فیلم های ماهیگیریمون ادامه دادیم و این بار خود مدیر شبکه yaban tv با ما تماس گرفت و خواستار قرارداد همکاری شد نمی دونم ماهی چند هزار لیر دستمزدو نمی دونم مخارج کمپ و خوردو خراک و پوشاک و حتی ماشین و بنزینو و . . .
من که خودم اینجا مسافرم ماندگار نیستم و رفیق دیگه ماهیگیرم که خیلی از نظر مالی شرایط خوبی داره برای همین با خودمون گفتیم کون لغه یابان تیوی خودمونوچرا اذیت کنیم برای خودمون میریم ماهیگیری می خوام ماهواره پاواره رو چیکار  . .  اینو گفتم تا اون آدمای که تو ایران فکر می کردن ما می خوام فدراسیون ماهیگیری رو به نام خودمون ثبت کنیم خجالت بکشن تمام طرف صحبتم با رادپور رئیس انجمن کشوره که همیشه فکر می کرد من می خوام جاشو بگیرم ولی اشتباه فکر می کرد و ادامه ماجرا وبسته شدن وبسایت ماهیگیریم با شکایت مستقیم ایشون.
دنبال اسمو رسم نیستم و ماهیگیری هم فقط تنها تخصصم نیست صد ها راه و روش و هنر دیگه دارم که هر کدومش به تنهای ماهیگیری و اسمو رسموشو لوله می کنه میزاره تو جیبش پس اگه ماهیگیری می رم فقط برای ارامش اونه . . .
همین الانشم اگه بخوام فقط یک صدم مقاله های که نوشتمو سروسامون بدم و چاپ کنم می تونم پول زیادی به جیب بزنم ولی هدفم تو ماهیگیری چیز دیگه ای و جواب معنوی کارای که کردمو جای دیگه ای میگیرم.
الانم که دارم این مقاله رو می نویسم 26 روز دیگه دارم میرم برای همیشه کانادا زندگی کنم و مطمعن باشید همون مسیر زندگی که ایران داشتمو و یه دوسالی تو ترکیه ادامه دادمو مابقیشو تو کانادا ادامه میدم . نه برای اسمو رسم فقط برای لذت بردن از ماهیگیری و زندگی همراه طبیعت.
از زندگی خودم خیلی لذت می برم و می وتنم بگم اید تنها ماهیگیری هستم روی کره زمین که 16.000 کیلومترو دارم از این سر دنیا میرم اون سر دونیا فقط به عشق طبیعت ، تو مصاحبه ای که با سفیر کانادا داشتم انگیزه خودمو برای انتخاب ونکور اقانوس آرام رو بیان کردم اقیانوسی که سالانه پزیرای ماهی های مهاجر زیادی از سرتا سر دنیاست خوب باورش سخته ولی فقط به خاطر نژاد ماهی شهر محل زندگیمو انتخاب کردم ، عشقم اینه که یه سگ هاسکی چشم آبی خاکستری مشکی بگیرم و با چوب چرخ فلای که دارم تو مسیر روخونه راه برم جای قدم بزارم که جزء خودم و سگم و ماهی ها و دیگر موجودات طبیعت آدم دیگه ای نبینم . . . . .
اصلا از زندگی شهری و شهر نشینی خوشم نمیاد دوست دارم مثل یک سرخپوست تو دل طبیعت زندگی کنم و پای حرف هام هم هستم دوست دامر با طبیعت زندگی کنم تا همین الانم تمام خاطرات زندگیم همه خوبی هام همه آرامشم با طبیعت رغم خورده . . .
الان حدود سه چهار ساله تمام خاطراتمو لحظه به لحظه چه اططریق مقاله چه خاطره چه فیلم کوتاهی یا عکسی تو وبسایتماهیگیریم و یا تو فیسبوکم قرار می دم و دیگه همه می دون حر حرفی که زدم هر جای دنیا چون از ته دل بوده به رسیدم و مطمعن یه روزی میرسه که عکس های تو انترنت می زارم به همراه سگ هاسکیم تو یه روخونه خیلی بزرگ و بی انتها که به اقانوس آرام می ریزه جای که رو یه تخته سنگ بزرگ نشستم و دارم عبور آزاد ماهی های قرمز رنگو تو رود خونه نگاه می کن شاید حتی همراه اونه مسیری هم راه رفتم تا دیگه آخرین آرزو ماهیگیری که داشتم براورده بشه بعد از اون دیگه هیچ وقت قول می دم هیچی از خدا نخوام و به مسیر یک نواخت زندگی خودم ادامه بدم ، نه دوست دارم مهندس بشم نه خلبان نه دکتر همونی که هستم باید باشم خودم.
ارادتمند شما ابی فیشر
خاطرات ماهیگیری دوران پناهندگی

2014.5.30

No comments:

Post a Comment

Ebi fisher

Ebi fisher Eleven years ago, I left my homeland, Iran, and embarked on a life-changing journey to Canada as a refugee. Back in Iran, I alway...