Search This Blog

Thursday, February 28, 2013

شما اگه جای من بودید چه راهی رو در پیش می گرفتید ؟


دیروزماهیگیری بودم و هنوز خستگی ماهیگیری رو دارم احساس می کنم با اینکه الان سر کارم هستم و ساعت ها سرپا ایستادم ولی تنها منبع انرژیم به خاطر برنامه ماهیگیری خوبی که دیروز داشتم بود واقعا روز خوبی بود و ماهی های زیادی رو صید و رها سازی کردم واقعا برام لذت بخش بود که ماهی قزل الای به وزن دوکیلو گرم رو صید و رها سازی می کردم.


تو سالن های فروشگاه مشغول قدم زدن بودم تا به بینم همه چیز روبه راه هست و به صورت تصادفی از روبه روی قسمت فیشری یا همون عرضه محصولات آبزی گذشتم و نگاهم به ماهی های قزل الای فروشی خورد که رو آنها لیبل های قیمت خورده بود یه نگاهی به قیمت ماهی های قزل الا انداختم و موهای بدنم سیخ شد. خوب من که از روش بگیرو ها کنی که تو ماهیگیری انجام می دادم هیچ قت پشیمون نمی شدم و از کارم لذت می بردم و میون همکارام عکس های ماهیگیری اون روز رو نشون می دادم و اونا هم از دیدن ماهی های قزل الای به اون بزرگی متعجب می شدند و یکی از دوستام گفت ابی ماهی هارو چیکار کردی خوش به حالت من الان ماهاست که حتی نتونستم یکیلو ماهی برای زنو بچم بخرم و واقعا شرایط مالی که دارم خیلی شرایط زندگی رو برای خرید گوشت ماهی برام مشکل کرده و من هم با شنیدن این حرف های دوستان واقعا خجالت کشیدم که بگم ماهی هارو آزاد کردم و به اونا به دروغ گفتم که ماهی هارو آزادن نکردم و به خونه بردم . ..
تو برنامه های ماهیگیری بعدی که داشتم زمانی که ماهی قرل الای بزرگی رو می گرفتم و می خواستم آزاد کنم یاد اون همکارم می افتادم که می گفت خوش به حالت هد اقل می تونی با ماهیگیری ماهی های رو صید کنی که با پول چند روز حقوق ما هم نمیشه خریداری کرد واقعا برام سخت بود که می دیدم دوستانم نیازمند این ماهی ها هستند و من دارم اون ماهی هارو آزاد می کنم .
البته خودم هم فرزند پادشاه نبودم یا از طبقه مرفع جامه نبودم و همیشه با خودم می گفتم آیا نیاز های فردی خودم و دوستانم با این برنامه های بگیرو ها کن من جور در میاد یا نه ولی در نهایت  ماهی ها رو به خاطر حس حیوان دوستانه خودم و علاقه به طبیعت آزادمی کردم ولی همیشه ته دلم عذاب و جدان داشتم که آیا تو این شرایط کار درستی رو انجام می دم یا نه    . . . .
ولی در کل دوست داشتم ماهی هارو به دوستانی بدم که مهتاج نون شبشون بودند ، ما تو ایران زندگی می کردیم سرزمینی که شرایط زندگی روز به روز بد تر می شد و تورم ها و قمیت ها کمر آدم رو خرود می کرد.
همین دیروز که دریاچه بودم حدود 12 یا 13 تا ماهی کراس گرفتم با یه ماهیگیر ایرانی آشنا شدم که اونم مثل من پناهنده بود و زمانی که ماهیگیری تموم شد گفتم می خوام ماهی ها رو آزادن کنم و دوستمون گفت مثل اینکه فراموش کردی ما پناهنده هستیم و زندگی پناهندگی داریم حد اقل این ماهی ها یه وعده از غذا رو می تونه تشکیل بده ما ماه هاست که نتونستیم ماهی بخریم و من هم تمام ماهی هارو به جای که آزاد کنم به دوست ایرانیمون دادم و کوله بارمو بستم و به خونه بر گشتم
شما اگه جای من بودید چه راهی رو در پیش می گرفتید ؟

No comments:

Post a Comment

Ebi fisher

Ebi fisher Eleven years ago, I left my homeland, Iran, and embarked on a life-changing journey to Canada as a refugee. Back in Iran, I alway...