اولین برنامه ماهیگیری
به نام پروردگار یکتا
از بالای شهر دریاچه ای رو می دیدم ، تمام نگاهم به اون دریاچه بود که اسمش چیه و کجاست و چقدر شبیه دریاچه های اطرف شیرازه منو یاد دریاچه هفت برم می نداخت . . . .
به خونه بر گشتم فکر دوستام تو دیسکو و فکر من پیش دریاچه ، فکر دوستام تو مشروب و من فقط به ماهی های اون در یاچه فکر می کردم ، دوستام به اینو اون فکر می کردن و من فقط به فلای . . .
اینقدر پرسو جو کردم تا لوازم ماهیگیری رو تو شهر پیدا کردم ، از دریاچه پرسیدم و اطلاعاتی رو به دست اوردم که زیاد جالب نبود مثلا فقط ماهی کپور داره و دریاچه نیست و سده و ساخت دست انسانه و طبیعی نیست و . . .
تو سایت منحرف یوتوب هم فیلم های از ماهیگیری این دریاچه مشاهده کردم بازم برام جالب نبود . . .
ولی باز چوبو چرخ فلای رو بر داشتم اولین برنامه ماهیگیری زندگیمو با دو چرخه تجربه کردم یاد عمو جاش افتادم که با دو چرخه ماهیگیری می رفت یاد و خاطره عمو جاش و دیگر دوستان و تک تک بازدید کنندگان سایت همیشه همراه منه حتی الان با خودم میگم من اینور کره زمینم ولی این نوشته هارو دوستام می خونن پس باید جوری بنویسم که لذت به برن . . .
ساعت 7 صبح راهی دریاچه شدم و طلوع خورشیدو روی سطح دریاچه دیدم همه چیز برام زیبا بود ، بغض گلومو گرفته بود به خاطر اینکه خیلی حالم از زندگی گرفته بود و دلم برام ماهیگیری تنگ شده بود . . .
یاد زمانای افتادم که تو ایران بودم و با خودم می گفتم چرا اینجام و چه دلیلی داشته از ایران رفتم . . .
فکر به هدفم و زندگی تو کانادا آرومم می کرد ، خوب بغض دیگه بسته و دست به دوربین شدم و این عکس هارو برای شما تهیه کردم و به قول دوست عزیزم دارا تا رسیدم کنار آب نپرم چوبو چرخ ماهیگیری به دست بشم و بیوفتم به جون ماهیگیری کمی قدم بزنم و شرایط و محیط کنار آب و حشراتو به بینم . . .
امین جان هم یادو خاطرش همیشه همرامه یادمه اون زمانا که که فلای نمی دوستم چیه و اصلا نمی فهمیدمش عمو جاش می گفت یه ماهیگیر به نام امین مقیمی هست که فلای کار ماهری هست تو ایران تا اینکه با امین جان آشنا شدم و الان تنها سیستم ماهیگیریم که دارم کادوی امین جانه که با اون ماهیگیری می کنم
به ماهیگیری مشغول شدم و ذهنمو با هر گونه فکری که داشتم فرمت کردم چون نگهام بعد از چوب فلای به دریاچه بود ماهی گرفتن برام مهم نبود اصلا ماهی در کار نبود فقط عمل ماهیگیری برام تو این طبیعت زیبا مهم بود. بخار کنر دریاچه و حرکت اون روی دریاچه منو دیوانه می کرد
دلم برای دوستانم تنگ شده :
(مهندس حامد رفیعی* ، حسین گودرزی ، مهندس مهرداد سهیلی ، نیما کشاورز* ، مهندس سیامک پرویزی* ، علی جوینده* ، کپور چالی )
اونای که ستاره دارن اولین کسای بودن که اولین برنامه ماهیگیری واولین ماهی گرفتنو با اونا تجربه کردم انشا الله همه دوستانم هر جای که هستند موفق باشن.
من ماهیگیری رو با این دوستان یاد گرفتم و تشکر می کنم منو با ماهیگیری آشنا کردن تنها دوستم که همیشه با منه دوستی که منو با طبیعت آشنا کرد دوستی که همیشه با هاش احساس تنهای نمی کنم . . . .
خوشحالم ماهیگیرم و طبیعت گردم چون اینجا همه نوع سرگرمی هست و آزادی هست ولی فقط یه آدم طبیعت گرد و ماهیگیر مثل من فقط طبیعت و ماهیگیری رو انتخاب می کنه مثلا مشروب های تو فروشگاه سر کوچه ما نمی تونه منو فریب بده یا دیسکو تو محلمون اصلا هیچ وقت نمی تونه مثل دریاچه محله زندگیم بیاد تو ذهنم ، دختر های قد بلند و مو بلوند و چشم آبی اینجا مثل ماهی قزل آلای رنگین کمان نمی تونه دلمو منو به بره . . . .
شاید تو ایران فکر می کردم کمبودم این آزادی هاست ولی اینجا فهمیدم یه ماهیگیر و طبیعت دوست هیچ چیزی نمی تونه مثل ماهیگیری و طبیعت براش آزادی نیست.
ماهیگیری فقط برای من ماهی گرفتن نیست ماهیگیری برای من حتی می تونه فکر کردن به ماهیگیری هم باشه یا لذت پوشیدن لباس های استتار یا نگهداری از لوازم ماهیگیری و حمل اون . . . (از اون حرف های همیشگی ماهی نگیری)
ولی خدایش دلم از کسی دلگیر نیست و همه رو دوست دارم حتی همین آقای رادپور جیگرووووووووو همیشه دوسش داشتم ماهیگیری فنی رو یادم داد دمش گرم . . .
خوب بیشتر نیتم این بود یه سفر نامه بنویسم و اینو به همه بگم به محض ورودم به کانادا همه رو با سفرنامه های رویایی قافلگیر می کنم سرزمین من کاناداست جای که هر مجودی مسیر زندگی خودشو داره . . . ..
البته اولین کاری می کنم میرم یه کلاس فلای و به قول حسین جان از "گتره ای" بودن در بیام . . .
قول می دم تمام آموزش هارو به مقاله های ساده ساده ساده با غلط املای تبدیل کنم و برای شما بنویسم و در سایت قرار بدم . . . . .
ارادتمند شما ابی فیشر
No comments:
Post a Comment