داستان ماهیگیر وفادار
داستان بر گرفته شده از زندگی واقعی نویسنده سایت
خسته از سر کار به خونه برگشتم زمانی که داشتم در خونه رو باز می کردم تنها دوستی که چشم به راه من بود با زوزه های که می کشید به سمت من در حال دویدن بود با دمی درحال تکان دادن داشت وفاداری خودشو به من ثابت می کرد زمانی که سگ خودمو تو بقل گرفتم تمام خستگی ناشی از کارمو فراموش کردم من دوستی داشتم که همیشه می دونستم پایبند تمام قول قرارهای دوستی هست تنها رفیقی که می دونستم می تونم اونو پیش خودم نگهدارم با کمترین درخواستها . . .
سگ داستان ما تنها یک سگ نبود یک پایه ماهیگیری وفادار هم بود رفیقی که همیشه می تونستم رو تمام برنامه های ماهیگیری روش حساب باز کنم، رفیقی که تمام مدت ماهیگیری نظاره گر ماهیگیری من بود وحتی از لوازم ماهیگیری و خود من مراقبت می کرد.
زمانی که داشتم لوازم فلای خودمو جمع می کردم برای یه برنامه ماهیگیری با حرکاتی که از خود نشون می داد متوجه شور واشتیاقش برای ماهیگیری رفتن بودم اونم مثل من ماهیگیری رو بهانه ای برای حضور در طبیعت می دونست تازه ما تفاهم های زیادی با هم داشتیم اونم مثل من به ماهیگیری بگیرو رها کن علاقه داشت و اصلا ماهی خوار نبود.
اونم مثل من تو سرزمینی زندگی می کرد که هیچ یک از حقوق های زندگیش رعایت نمی شد ولی با تمام مشکلات سر راهش به زندگی خودش ادامه میداد.
انتظارش برای صید ماهی بسیار زیبا بود چون اونم مثل من سکوت و استتارو رعایت می کرد و با نگاهی عمیق به سر چوب فلای منتظر صید ماهی بود و با صید ماهی مثل من شگفت زده می شد و در انتها منظر رها سازی ماهی می شد و در حال ریکاوری ماهی با ورجه وورجه کردن اطراف ماهی تو آب به ریکاوری و فرار ماهی کمک می کرد.
عاشق طبیعت بود و دوست داشت توی دشت ها به دوه چون می دونست زمانی که به خونه و زندگی شهری بر می گرده خیلی محدود میشه و باید جای زندگی کنه که کمتر کسی به اون احترام می زاره.
بعد از بر گشت از یه برنامه ماهیگیری اونم مثل من تمام نگاهش از پنجره ماشین به بیرون بود و داشت طبیعت کنار جاده رو تو حرکت تماشا می کرد ولی صحنه های رو می دیدیم که دیگه دوست نداشتم سگم اونا رو به بینه همون جور که من بادیدنش عصبی می شدم سگم هم همون حسو حالو به خودش می گرفت واقعا دیدن لاشه سگ های ماشین زده کنار خیابون کاره خیلی مشکلی هست.
به خونه رسیدیم خسته به اتاقم برگشتم و بعد از استراحت کوتاه مشغول تماشای تلوزیون شدم ، خبری رو از شبکه بی بی سی دیدم که حالو هوای منو تغیر داد و منو تومسیری که قرار داشتم استوار تر کرد تا بتونم قدم های بعدی رو برای حمایت از حقوق حیوانات را قوی تر بردارم ، موضوع خبر درباره امید بود سگ ایرانی که در یک تصادف دوپای عقبشو از دست داده بود و فلج شده بود و این سگ توسط گروه حمایت از حقوق حیوانات و افراد عادی برای عمل جراحی به امریکا انتقال داده شده بود واقعا خبری بود که مو به تنم رو سیخ کرد ، دیگه امید یک شخصیت محبوب برای جهانیان تبدیل شده بود.
دیگه تو دست شهرداری ایران نبود که تن بی جان اونو یا آتیش بزنند یا با گلوله ای برای همیشه اونو خلاص کنند.
الان دیگه امید عکسش روی معتبر ترین مجله حمایت از حقوق حیوانات بود و همه به اون افتخار می کردند. باید ما یاد بگیریم که به حیوانات احترام بگزاریم اونا هم مثل ما حق زندگی دارند.
صحنه های رو می بینم و می شنوم که به انسان بودن خودمون شک می کنم واقعا حرف درستی هست که می گن ما انسان ها می تونیم به بالاترین درجات برسیم با پست ترین موجود روی زمین باشیم.
وقتی می شنوم شهرداری شهر تبریز سگ های خیابونی رو دسته جمعی به آتش می کشه و سگ های خیابونی شهر شیرازو با گلوله از پای درمیارن از زندگی تو این سرزمین متنفر می شم.
تا زمانی که ما به مجودات خدا احترام نگذاریم هیچ وقت نمی تونیم به حقوق انسانها احترام بگذاریم.
فرقی نمی کونه اون موجود یه ماهی خون سرد مثل ماهی قزل آلا یا کپور باشه یا یه موجود خون گرم مثل سگ یا گربه باشه همه مخلوقات خداوند می باشند.
معرفی پایه ترین ، پایه ماهیگیری من
تو این دوره زمونه دیگه رفیق بازی معنای نداره مخصولا تو ماهیگیری استاد عزیزم همیشه میگه هر کی امده با من دوست شده یا به منظور یاد گرفتن جا های ماهیگیری بوده یا بدست آوردن علم ماهیگیری وقتی این دو چیز رو به دست آوردند دیگه هموشون ناپدید شدند و پیداشو نشد. ما هم رفیق های ماهیگیری زیادی داشتیم که اومدن ورفتن ولی فقط چنتاشون موندند که بحث من در این پست درباره اوناست. این دوستان من تنها کسانی بودند که نه من اونارو دور زدم نه اونا منو دور زدند شاید تنها کسانی بودند که با این همه ظلم و ستمی که من به آنها کردم فقد با یک لبخند همه چیز رو فراموش کردند و هم چنان به من وفادار باقی ماننده اند .
درسته این این دوست و پایه من کسی نیست جز نیکول و کیتی واقعا داشتن همچین پایه های تو ماهیگیری مثل قنیمت جنگی می مونه هم امنیت تورو مهیا می کنند هم هرچی می گی حرفتو گوش می کنند. متعسفانه اگه تو کشوری زندگی می کنیم که سگ ها را نجس (کثیف) قلنداد می کنند ومی گویند دین گفته و افرادی که همراه آنها سگ باشد رو تو خیابون دستگیر می کنند و به آنها جرم سگ چرانی می زنند. ولی خودشون نمی دونند که این سگ ها همونای بودند که تو زلزله بم جون خیلی هارو نژاد دادند خوب حالا بزارید در مورد دو سگ فرانسوی بگم که ایران اونا رو خریداری کرده اون سگ ها کارمند فرودگاه شیراز هستند . برای اینکه فرانسه این سگ هارو به ایران بفروشه 6 ماه دو کارشناس نظامی رفتند فرانسه تا هم زبون فرانسوی یاد بگیرن تا بتوند با سگ ها حرف بزنند هم نحوه رفتار با این سگ ها را اموزش به بیند.
خوب کار این سگ ها چیه مسافران پرواز های خارجی رو چک می کنند خوب اونجا اون سگ ها دیگه نجس نیستند چون فهمیدند که کاربرد اون سگ ها چیه
به امید روزی که اگه یک نفر یه سگی داشت به اون نگن سگ باز . البته جای تعجب نداره تو کشوری زندگی می کنیم که هنور قسمت زیادی از هنر 7 گانه حرام هست دیگه ما انتظار چیز های دیگه رو نداشته باشیم. انشالله تو یه کشور دیگه زندگی راحت تری خواهیم داشت.
حالا یکی جرعت داریه بیاد دست به چوب ماهیگیری ما بزنه
No comments:
Post a Comment