دلم برای ماهیگیری و طبیعت تنگ شده
دردی که تمام وجودمو گرفته که می گه تو یه کمبود
دارای و اون کمبود هیچ چیز نیست جز ماهیگیری و طبیعت ، می دونم تا حالا زیاد دل
همتون برای طبیعت گردی و ماهیگیری تنگ شده ولی من تو این سرزمین غریبه خیلی بیشتر از اون چیزی که شما فکر می کنید دلم لک
زده برای راه رفتن کنار یه رودخونه روان
جای که بتونم صدای جریان آبو بشنوم. . . .
من یه پناهنده هستم مثل یه آواره که از محل
زندگیش دور شده می دونم اولش سخته وبا پذیرش من و اقامت من هه چیز درست میشه ولی
نمی دونم تا اون زمان می تونم دوام بیارم یا نه تمام نگاهم به تقویمه که این روز
ها کی می گذره. . .
اعتیادم به ماهیگیری و طبیعت گردی داره دیونم می
کنه ، چقدر سخته که به چیزی علاقه داشته باشی و از اون دور باشی اونم فردی مثل من
که دیوانه گردش و طبیعته.
هنوز به روشنایی عادت نکردم و همیشه تو اتاقم هستم هنوز حالو
هوای ایرانو دارم و خودمو تو تنهایام ها زندانی کردم ، من هستمو یه قلم و کاغذ دلم
تنگ میشه یه موسیقی میزارم و میشینم به آینده فکر می کنم ، به روز های که منو به
روشنای میبره و از شر این خانه نشینی راحت میشم و مثل قدیما بند پوتینمو محکم می
بندمو دلو میزنم به طبیعت ودشت ها. . . .
همیشه نیاز شدیدی داشتم که کسی کمکم می کرد تا
از این منجلابی که توش هستیم بیرون بیام و خیلی خوشحالم که سازمان ملل اینکارو کرد
و من الا خیلی احساس خوبی دارم که داره از من حمایت می کنه . . .
تو ایران که بودم با این که یه ایرانی بودم و
متعلق به ایران بودم ولی کشوروم و جامعه من هیچ وقت نتونست کمکی به من بکه و برای
همینه که الان از جامعه خودم طرد شدم و فرار کردم . . .
هرکی می تونه مسیر زندگی خودشو انتخاب کنه ما هم
این راه رو انتخاب کردیم . بعضی وقتا یه سرچی تو اینترنت می زنم از مکانی که قرار
آینده نزدیک اونجا زندگی کنم و تو این قسمت اون عکس هارو به شما تقدیم می کنم . .
.
ارادتمدن شما ابی فیشر
No comments:
Post a Comment